قبل تر ها توی ذهنم زنی نقش داشت که دوست داشتنش زیاد بود،خیلی چیزها رو دوست داشت...عادت به مراقبت داشت مراقبت از هرچیزی که دوست داشت چ جاندار چ بی جان

اصلا بی معنی بود که دوستش بداری ولی مراقبت نکنی...

حتی لباس دوست داشتنیش که هیچ کس جز خودش دوستش نداشت هم باید مراقبتش میکرد..

اما نقش زن کمرنگ میشود وقتی میبیند هیچ چیز دوست داشتنی ماندگار نیست..وقتی لباس دوست داشتنی با همه مراقبت ها دیگر مناسب پوشیدن نیست...

انگار که میشود دوست داشت و مراقب نبود...میشود حجم مراقبت را کنترل کرد...مگر عمر یه لباس چقدر است که این همه مراقبت بخاهد؟!!

بله مراقبت هم انرژی میخواهد،مراقبت توان میخواهد،مراقبت استرس آور است...

مراقبت ها که سرکوب شوند،دوست داشتن ها سرکوب میشود...و حتی نقش های ماندگار در ذهن

#عینکِ من

#زینب غالبی(آبان دُخت)

#تاریخ ٢٠مرداد ١٣٩٦